هر روز صبح در سه نقطه از تهران، قله ی دماوند را می بینم تا به پادگان برسم و هر بار این قسمت از "اژدهاک" بهرام بیضایی در ذهنم می گذرد.

" منِ اژدهاک که اینک بسته ی این بندم؛ بر بلندی این کوه؛ کوهِ سخت بزرگِ بسیار بلند دماوند! و منِ اژدهاک که از آن گاه که بختِ بدم دیدگانِ مرا به دنیا گشود هر دم بسته ی بندی بودم بسته تر از هر بند هرگز فریادِ آسمان شکافِ خود را بر نیاورده بودم."

یکبار باید فتحش کرد این عظمت را!

حتی برای من که سالهاست با کوه بیگانه ام.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها